رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

برای موش موشکم

حرکت به سوی استقلال

دردونه من دیگه خودش از خواب بیدار میشه میاد پیش مامان وباباش خیلی باحاله همین جور در حال غر زدن و گریه کردن از تخت میای پایین و میای پیش ما اخ فدای اون استقلالت رونیا جونم دیگه این که غذا ها و مخصوصا چای رو خودت سعی میکنی بخوری میوه حتی پرتقال و لیمو رو به صورت چهار قاچ خودت میخوری و یک عالمه کارای دیگه اهان داشت یادم میرفت علاوه بر کلاه شلوارت رو هم سعی می کنی خودت بپوشی نمی دونی چقدر میخندیم به جای اینکه شلوار رو پات کنی پات رو تو شلوار میکنی یعنی انقدر پات رو میاری بالا تا بره توی شلوار خیلی خیلی خوشحال و گاها دلگیر میشم از این استقلالت چون دیگه کمتر به من احتیاج پیدا می کنی و به خودی خود از من دورتر اما  اگه از نظر کار هم...
2 اسفند 1392

اومدن بابا جون

دخترکم بابا جونی پریروز یک شنبه چند ساعتی اومدن پیشمون و کلی خوشحالمون کردن اره مامان این همه راه از شاهرود فقط چند ساعت پیش ما بودن و رفتن کلی هم برا ما و هم برای دختری سوغاتی اوردن سوغاتی های مامانی رو هم از مشهد برامون اوردن دستشون درد نکنه اینم عکس عروسک خوشکل دخترم سوغاتی بابایی اینم سوغاتی مامانی برای دخترم   یک دنیا ممنون بابا و مامان گلم  ...
28 آبان 1392

اولین فال حافظ

مامانی ببین اولین فالی که برات گرفتم چقدر زیبا در اومد و چقدر پر معنی بود آیا که در میکده‌ها بگشایند               گره از کار فروبسته ما بگشایند    اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند      دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند    به صفای دل رندان صبوحی زدگان     بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند    نامه تعزیت دختر رز بنویسید              تا همه مغبچگان زلف دوتا بگش...
27 مهر 1392

دختر بابا

خدایی شما قضاوت کنید این دختر بابایی نیست       البته عکس ها مال خیلی وقت پیش بود تازه باباش میگه تا چند روز دیگه حرف میزنه و اولین کلمه ایی هم که میگه بابا هست خدایا شکرت تنهامون نذار ...
25 مهر 1392

در وصف تو

قدمات رو چشام بیا و مهمونم شو گرمی خونم شو ببین پریشونه دلم بیا ارومم کن میخام عطر تنت بپیچه تو خونم تو که نیستی یه سرگردونه دیونم اییییییییییییییی جونمممممممممممممممم ای جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم وای که چه خوشحالم تورو دارم ای جونم ای جونم دلیل بودنم عشقم مثل خون تو تنم من این حس قشنگ رو به تو مدیونم مادری انگار شاعر این شعر رو در وصف تو از زبان من سروده خودت هم عاشقه این شعری ...
15 مرداد 1392
1