رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

برای موش موشکم

ادامه سفر

1393/10/22 15:34
786 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم چندوقتیه اینترنت نداریم و کلی مطلب برا نوشتن و گفتن دارم با اینترنت گوشی هم خیلی کنده و همین  نوشتن رو برام سخت کرده دلیل نداشتن اینترنت رو هم در پست های بعدی می نویسم امابه هر روی ادامه سفر

این دفعه چون مامان اشرف و عمو باهامون بودن خیلی جاها رفتیم خیلی مهمونی از شب یلدا شب اربعین و شب چهل و هشتم بگیر تابازار و خرید و ....که ازهمه بیشترهمون اخریش حال میده

این هم شب چهل و هشتم ببین چقدر دوست پیدا کرده بودی

شنبه 29اذر بود که بابادی اومد تهران برا مصاحبه مصاحبه ایی که چند روز بعد خبر قبول شدنش رو دادن و بابادی  باید 6ماه در رفت وامد تهران باشه برای دوره دیدن .نمی دونم بعدش میخاد چی بشه وچه اتفاقی بیافته امااین رو مطمئن هستم که خدا بهترینش رو برامون رقم میزنه همون طور که تا الان زده و من کم معجزه  توی این دو سال و نیمی که کودکم به دنیا اومده  ندیدم.

اینم بازی فروشنده بازی که با خاله نسترن انجام میدادی کلی عاشق کارت کشیدنی خاله هم برات دستگاه pos اورد خونه تو هم کلی حال کردی جوجو

اینجا هم عینکی شده خاله پیرزن ما

 

امابابایی جمعه همون هفته باز راهی تهران شد تا من و تو و مامان اشرف هم شنبه بریم تهران و از اونجاهفت شب راهی کرمان بشیم توی راه هم خیلی اذیت نکردی فقط راه اهن شاهرود تا فهمیدی میخایم بریم پیش بابا دی دیگه ول کن نبودی و همش بهونه بابا رو گرفتی روز اولی هم که بابادی اومده بود شاهرود از بغلش پایین نمیرفتی حتی دیگه ننین و بابا قوقو رو هم تحویل نمیگرفتی

این هم توی راه برگشت قطار تهران -کرمان

این دو عکس هم متفرقه از شاهرود

خدایا ممنونم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)