رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

برای موش موشکم

مهری که بر ما اینگونه گذشت

1393/7/16 12:44
277 بازدید
اشتراک گذاری

شروع ماه مهر برای ما که بچه مدرسه ایی نداریم همزمان شد با شروع مسافرتمون چون هنوز هوا سرد نشده و اون گرمی تابستون رو هم نداره

بابا احسان ماموریت دو روزه ایی داشت به قم  ما هم که از خدا خواسته راهی شدیم  جمعه 4 مهر بود حدود ساعت 9 صبح که راه افتادیم حدود 2 بعداز ظهر رسیدیم یزد ناهار رو بیرون خوردیم و رفتیم توی یک پارک برا استراحت این عکسها هم توی همون پارک گرفتیم

این عکس توی راه رفتن بود رونیا رفته عقب و با عروسکش میخاد بخوابه

 

بعد از چند ساعتی که یزد بودیم راه افتادیم به سمت کاشان شهر سهراب

چون دیر وقت رسیدیم اولین پارکی که دیدیم اتراق کردیم و گشت و گذار رو گذاشتیم برا فردا صبح بماند که خیلی هم خسته بودیم چون راه طولانی بود البته 400 -500 کیلومتر که برای ما تو شهری حساب میشهچشمک

شب هم چادر زدیم و  تو  چادر خوابیدم فقط نزدیک صبح هوا کمی سرد شده بود که خودش خاطره ایی شد

این رونیا وقتی که تازه از خواب بیدار شده بود

اما بعد از خوردن صبحانه که نیمرو مشتی بود راه افتادیم برای گردش اول رفتیم بازار سنتی بد نبود بعد ادرس بناهای تاریخی رو گرفتیم و رفتیم خانه شاه عباسی و طباطبایی واقعا معرکه بود این جور معماری حوض های قدیمی ایوان های قدیمی آشپزخونه رو که دیگه نگو تنور پخت نون داشت حتی جایی داشت که شبیه هود امروزی بود که بوی غذا خارج بشه. حتما حتما توصیه میکنم اگه عاشق خونه های قدیمی و حیاط دار هستید برید ببینید

اینجا همون بازار سنتی که گفتم راستی عجب شربت بید مشکی داشت حتما امتحان  کنید

 

ژست هایی دخمری رو داشتیننننننننننن

تنها بدی که این مسافرت های سه نفره داره اینه که عکس سه تایی نمیشه گرفت باید به فکر یک پایه برای دوربین باشم

اما بعد از این تفریحات رفتیم توی یک پارک قشنگ و بزرگ و ناهار عدس پلو درست کردیم وسه تایی خوردیم خیلی هم چسبید جای همگی خالی رونیا هم کلی با کلاغ های اونجا سرگرم بود بعد از ظهر هم گذاشتیم برای باغ فین

.............به علت طولانی شدن این پست ادامه رو توی پست بعدی میزارم همراهمون باشیدچشمک

 

پسندها (1)

نظرات (0)