اولین شب یلدا با حضور دخمری
آره نانازی پارسال شب یلدا تازه چند روزی بود فهمیده بودم مهمون دلم شدی و امسال یلدا مهمون آغوشم
امسال خونه مامانی (مامان بابا) بودیم ولی امان از این حس غریبگی شما که نزاشتی مامان هیچ کار کنه تازه شام هم نتونستم درست بخورم و شما همش بهونه گیری میکردی البته یک خورده بیحال بودی ولی خدا رو شکر اومدیم خونه دیگه حالت خوب شد دخترم یلدا رو بهت تبریک میگم و امیدوارم یلداهای زیادی رو تجربه کنی
راستی یادته وقتی تو شیکمم بودی ازت خواستم برا خاله نسترن دعا کنی امتحان وکالت قبول بشه اره مامانی قبول که شد هیچی تازگی ها دفتر هم زده و برا خودش خانوم وکیلی شده از اینجا بهش تبریک میگم و ارزوی موفقیت براش دارم خاله نسرین هم داره ارشد میخونه دخترم خاله هات وقتی تو شیکمم بودی خیلی برات زحمت کشیدن
این روزا هم عمو ایمان خیلی خیلی برات زحمت میکشه همین طور عمه شیرین خلاصه همگی خیلی دوست دارن
تقدیم به خاله های مهربون
عمو ایمان و عمه شیرین
از طرف رونیا