افتادن ناف و اولین حموم دختری
سلام جیگری مامان خوبی گلم
نازگل مامان انقدر سرم شلوغ شده که نمیتونم بیام تو سایتت و خبرهای جدیدت رو بنویسم برعکس روزهای حاملگی اونقدر کمبود خواب دارم که اگه بزارن صبح تا شب میخوابم تازه خوبه مامانی و خاله نسرین کنارمون هستن و تموم کارهای تو رو انجام می دن اونم مامانی با دهن روزه ان شاالله که هر چی از خدا میخان بهشون بده تو هم از خدا بخواه کوچولوی نانازی
از ناف افتادنت بگم که سوژه ایی بود برای خودش و بالاخره در تاریخ ٥/٥/٩١ پنج شنبه افتاد و تو عزیزم راحت شدی مامان جونی هم جمعه شما رو برد حموم با خاله نسرین فدات بشم عزیزم صدات در نیومد ساکت و آروم بودی بعد هم اومدی بیرون خوابت برد
تا حالا چند باری رفتیم بیرون برای دکتر شما دکتر خودم و البته بازار راستی با پولهایی که مامان من ،مامان بابایی،عمه و عمو دادن برات یک گردنبند خریدم که خیلی نازه به سلامتی بپوشی مامان
شاید تا آخر هفته بریم شاهرود و یک ماهی بمونیم تا یک خرده بزرگتر بشی و من واردتر تا ببینیم خدا چی میخاد از دکتر رفتن هات هم جدا تو پست دیگه برات مینویسم نانازی مامانی
ایشاالله همیشه سالم در پناه خدا باشی کوچولوی قشنگم
عکس ها در ادامه مطلب
اولین حموم رونیا