تولد تولد
سلام گل یک ساله من تولدت مبارک عزیزکم
ان شاالله ١٢٠ ساله بشی مادری فدات بشم
دختر نازم ٢٥ تیر یک ساله شد چه روز قشنگی بود روز میلادت چه حس قشنگی انگار دوباره داشتی به دنیا میومدی عشقم میوه عمرم
از اول صبح همه شروع کردن به زنگ زدن و تبریک گفتن دخترم اخه سالگرد ازدواج مامان وبابا هم بود حالا دیدی چه روز قشنگی بود دیگه بازم مناسبت میخاستی برای شاد بودن و جشن گرفتن
شب همه رو دعوت کرده بودیم رشتوران فلامینگو اونجا هم همه چی خوب بود مخصوصا که اقای خواننده برات شعر تولد رو چند بار خوند و تولدت رو تبریک گفت که فیلمش هم هست شام هم که عالی بود و بعدش هم مراسم کیک رو داشتیم
فقط گل من یک کمی اذیت کرد و ساعت ١٠ بود که طبق معمول همیشه خوابش گرفت و خوابید حالا انگار نه انگار که این هنه آدم برای ایشون اومده بودن
راستی یکی رو تا خرابکاری هم شد بگم که یادگاری بمونه اول از همه خاله نسرین میوه ها رو ریخت روی زمین البته خودش هم خورد زمین مامانی یک کمی پاش سوخت که خدارو شکر اون هم به خیر گذشت و شام بابا جون هم چپه شد این هم از سه تا خرابکاری تولد رونیا عزیزم
فقط توی تولدت ناز مامان جای مامان جون وبابا جون(مامان وبابای خودم)و البته خاله نسترن عزیز خیلی خیلی خالی بود خدارو شکر که دایی رضا و خاله نسرین بودن
راستی کادوی مامان وبابا به دختر گلشون یک جفت گوشواره بود که ان شاالله به خوشی ازش استفاده کنی ولی فعلا که گوشات سوراخ نیست
اینم تولد گل یک ساله من به روایت تصویر
رونیا در حال رفتن به تولد خودش
رونیا و عموایمان و سروش
رونیا و دایی رضا و خاله نسرین
میز شام و کیک تولد
اینم سالاد یک سالگی گل دختر ما