در آستانه جشن تولد یک سالگی
سلام دختر ناز من
نمی دونی چقدر نازی چقدر دلبری میکنی با کارات خلاصه من وبابایی و بقیه عمه و خاله ها و مخصوصا مامان بزرگا و بابا بزرگات عاشقانه و دیوانه وار دوست داریم گل یک ساله من
امروز جمعه 21 تیر 92 هست و دخترم سه شنبه یک سالش به پایان میرسه و وارد دومین سال زندگیش میشه نمی دونی چقدر خوشحالم همش یاد پارسال میوفتم که در چنین روزایی چه حالی داشتم و غافل از این که 3 یا 4 روز دیگه دخترم میاد تو بغلم
دختر دوست داشتنی مامان
میخام تولدت رو بیرون بگیرم تو رستوران فلامینگو البته امروز میریم ببینم اوضاعش چطوریه گفتم چون تو هنوز متوجه تولد نمیشی و همین طور چون ماه رمضون هست امسال رو بیرون بگیرم تا سالهای بعد به امید خدا و لطفش برات مفصل تر برگزار کنم
امیدوارم وقتی بزرگ شدی خوشت بیاد جوجه من
خیلی شیطون شدی خیلی خیلی
راستی اولین کلمه ایی هم که میگی {جیش }هست نمیدوم منظورت خود جیش هست دیش یا جیز خلاصه این هم از مخمر ما با اولین کلمه ش
راستی یه خبر خیلی خیلی خوب اینکه دایی و خاله نسرین چند روزه اومدن پیشمون و تولدت هستن
چند روزی بود که تب داشتی خیلی نگرانت بودم ولی خدارو صد هزار بار شکر خوب شدی و یه ویروس بود که رفع شد
خدایا ممنونتم به خاطر همه چیز خدایا تنهامون نذار