خاطراتی برای موش موشک
سلام خوبی موشی من؟ ایشالله که خوب باشی .مامانی برای هفته دیگه باید بریم پیش خانوم دکتر اخه دیگه سه ماهت کامل میشه به قول خاله نسریناز اندازه انجیر داری در میای میشی موز بعدش خاله نسرین میگه باید بشی هندونه
اخه تو نی نی سایت نوشته بود هفته ١٢ اندازه نی نی تون یک انجیره منم به خالت گفتم اونم بقیه سیر تکاملت رو اینجوری توصیف کرد. تازه یک چیز خنده دار دیگه هم گفت. گفت به موش موشک بگو رفتین سونوگرافی قشنگ وایسته تا جنسیتت معلوم بشه نازی جیگری
از خاله نسترن نمیگم چون این روزا شدید داره درس میخونه منم چند وقتی هست باهاش صحبت نکردم اخه مامانی ٢٠ بهمن امتحان وکالت داره مرحله اولش قبول شده داره برای مرحله دوم میخونه براش دعا کن مامانی چون تو الان خیلی نزدیک خدایی
از بابا جونی هم بگم پاقدمت خیلی خوب بود عزیز دلم به بابایی پیشنهاد معاونی دادن،بابایی شرکت زده برای اونم دعا کن دکترا قبول بشه البته ازاد قبول شد ولی اگه امسال دولتی قبول بشه دیگه حرف نداره
راستی یک دایی هم داری که ما از الان صداش میکنیم دایی رضااینم حالتش موقع بیدار شدن از خواب برای رفتن به مدرسه
خانواده بابایی رو تو یک پست دیگه برات توضیح میدم فقط خدا کنه احوالات من هم رو به بهبودی بره دعا کن چون واقعا سخت بود ولی ارزش داره مطمئنم بابایی هم همش پیشم و همراهم می دونم اون هم اندازه من سختی کشید خیلی کاری شده همه کار میکنه فقط شانسی که اوردم الان بین دوترم هست وتعطیله میتونه بیشتر پیشم باشه،ولی اکثرا بابایی در این حالته
احسان جونم از تو هم ممنون برای همه چیز
دردونه ام یک مامان جون و باباجونی (بابا و مامان مامان)هم داری که من با دنیا عوضشون نمی کنم خیلی ماهن و مامانی خیلی دوستشون داره و از همین جا دستشون رو میبوسه
این هم تقدیم به مامان وبابای گلم