رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

برای موش موشکم

عید 92

1392/1/15 12:47
611 بازدید
اشتراک گذاری

اول سلام به تموم دوستای گلم و مامانای عزیز و نی نی های گلشون

امیدوارم که تعطیلات به همتون خوش گذشته باشه و سال خوبی رو شروع کرده باشین سال نو همگی مبارک براتون سالی پر ازشادی ،موفقیت و اول از همه سلامتی رو ارزومندم

 

جوجه کوچولوی من سلام     

                                                        

دخترم سال ٩٢ هم از راه رسید و تعطیلات هم تموم شد ٢٨ اسفند مامانی و بابایی زحمت کشیدن و از شاهرود اومدن دنبالمون تا عید رو اونجا باشیم دوشنبه ظهر بود که حرکت کردیم بابا هم اومد خداروشکر تو راه اذیت نکردی و راحت رسیدیم حدود ساعت ٢ نیمه شب خاله ها و دایی رضا بیدار بودن کلی باهات بازی کردن نصفه شبی شماهم چون تو ماشین خوب خوابیده بودی شارژ بودی فرداشب هم چهارشنبه سوری همه خونه مامانی بودن چون هوا خیلی سرد بود و بارون میومد من شما رو تو حیاط نبردم و خودم هم نرفتم 

 

چهارشنبه ساعت ١٤:٣١:٥٦ ثانیه سال تحویل بود رونیای من در اون لحظه ٨ ماه و ٤ روز و ٥ ساعت و ٤٦ دقیق سن داشت .صبح بردمت حموم و موقع تحویل سال برای همه واز جمله دختر نازم سلامتی رو از خدا خواستم

 

مامانی قصه غریبیت از جایی آغاز شد که عمه من و عروساش اومدن خونه مامانی با صدای صحبتشون گریه میکردی و نتونستن تو رو بعد از مدتها ببینن حتی وقتی بردمت خونه مادربزرگ هم اذیت کردی و من همش تو اتاق بودن تا تو جمعیت رو نبینی و اذیت نشی ولی بالاخره چون مامانی مهمون زیاد داشت به جمع عادت کردی و  خانوم شدی

 

تا ٤ فروردین بابا پیشمون بود و بعد تنها برگشت و من وشما موندیم ولی چه موندنی دختر گلم مریض شدشکلک های محمد

اره دلبرکم اسهال شدی و تا شیر میخوردی استفراغ میکردی نمیدونی چقدر غصه خوردم دوبار دکتر بردمت مجبور شدم جمعه بلیط بگیرم و برگردم کرمان دایی رضا هم تا تهران باهامون اومد روز اخر دیگه خودم هم مریض شده بودم و استفراغ میکردم تو هم دوست داشتی فقط بغل من باشی خیلی بی حال شده بودی

 

خلاصه بعد از سه چهار روز کم کم حالت رو به بهبودی رفت توی این چند روز نه خندیدی نه درست شیر میخوردی نه درست میخوابیدی خدارو شکر که گذشت و الان به لطف خدا خوب شدی

١٣ به در هم به خاطر گل دخترم جایی نرفتیم فقط ناهار رفتیم بیرون و یک دوری زدیم و برگشتیم

مامانی از خدا میخوام این اخرین مریضیت در سال ٩٢ باشه و تا اخر سال دیگه مریض نشی اخه مامانی به فکر منم باش من طاقت مریضیت رو ندارم گلم

 

دختر زیبای من سال نوت مبارک امیدوارم سالهای سال رو با سلامتی و موفقیت اغاز کنی و همیشه شکر گذار خدا باشی

راستی نانازی دو تا تقویم هم برات درست کردم و به دوستان دادم عکسش رو در ادامه میزارم

 

این هم از عید ٩٢

 

عکسا رو با هم ببینیم

 

رونیا در ماشین در راه رفت به شاهرود

 

رونیا و سفره هفت سین خاله نسرین

بقیه در ادامه مطلب

 

 

 

رونیا و شکوفه های بهاری

رونیا و خاله نسرین

رونیا در قطار در برگشت از شاهرود

 

اینم عکس تقویمات

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله نسرین
15 فروردین 92 23:07
خاله جون فقط اون عکسی که باهمیم خیلی جیگرشده.